خلوص نیت و حس خوب زندگی
به گزارش پایگاه خبری سیمین ، آقا رضا خیّری بود که هر کاری از دستش برمیآمد برای مستمندان انجام میداد از ارزاق و پوشاک نیازمندان بگیر تا رسیدگی به یتیمان و خانوادههای بیسرپرست.
امسال نذری به دل گرفته بود و تا آن را عملی نمیکرد آرام نمیگرفت قصد کرده بود همزمان با ایام فاطمیه در حد توانایی خود به آزاد کردن زندانی مالی کمک کند.
زندانی که از بچه گی از نعمت پدر محروم بوده و با یتیمی بزرگ شده باشد محمد، زندانی جوانی که از سوی ، سادات به آقا رضا معرفی شد.
او مدتی بود به علت بدهی در زندان به سر میبرد و با هر ملاقاتی که با مادرش داشت از او میخواست تا او را ببخشد و برای رهاییاش از بند زندان دعا کند.
مادری که سالها بعد از فوت پدر برای او هم مادر بود و هم پدر ، مادر دلتنگی اش را به روی خود نمیآورد و هر بار اشکهایش را از پسرش پنهان میکرد.
از او که جدا میشد تازه سفره ی دلش را پیش خدا باز می کرد و در نمازهایش با خدا در دل و آه وناله و نیاز، داشت و آزادی پسر جوانش را از او میخواست.
دست به دامان ائمه بخصوص حضرت فاطمه زهرا ( س) میشد تا فرجی حاصل شود یک چشمش اشک بود و یک چشمش خون ، ایام فاطمیه از راه رسیده بود و مادر با دلی شکسته مهیای شرکت در مراسم حسینیه محل می شد.
آقا رضا تعلل را جایز نمی دانست و به سرعت وارد عمل شد احمد هم که با خبر شده بود خیّری بدهی او را تقبل کرده و به زودی آزاد میشود، در پوست خود نمی گنجید.
اولین کسی که باید با خبر میشد کسی جز مادر نبود مادری که چشم انتظاری، دیگر طاقتی برایش نگذاشته بود بعد از تشریفات اداری، روز آزادی احمد فرا رسید.
آقا رضا بیرون محوطه زندان بدون اینکه از حضور مادر احمد مطلع باشد در گوشهای ایستاده بود مادر احمد هم در گوشه ای دیگر از محوطه در حالیکه سر از پا نمی شناخت چشم انتظار دیدن او بود.
به محض خروج احمد از درب زندان، مادر او را در آغوش گرفت و بعد از لحظاتی که چشم از احمد برنمی داشت از هوش رفت.
بعد از دقایقی احمد با خیّرش روبرو شد بدون اینکه آقا رضا از قبل بداند که چه کسی را قرار است آزاد کند از اتفاق هم محلهای درآمدند و تعجب سر و پای وجودش را گرفت .
اکنون که آقا رضا شب ها در ایام فاطمیه وارد حسینیه محل میشود احمد را میبیند که مشغول خدمت به عزاداران فاطمی است احمد و مادرش این رهایی از بند را مدیون تفضل اهل بیت ( ع) و سخاوت و بزرگواری آقا رضا هستند.
تمام /