ایران با مردمش زنده است
به گزارش پایگاه خبری سیمین ، دلم می خواهد آرام و یواش یواش از پرده ی خاطرات کشورم عبور کنم و پاورچین ، پاورچین از گلوله های که برخی مسئولین به قلب ایران به این سرزمین من و تو می زنند رونمایی کنم .
امروز دوست دارم فقط برای تو بنویسم برای ایران برای سرزمین مادری برای خاک وطنم برای همه اقوام دوست داشتنی ایران ، برای کرد و لر و بلوچ و عرب و فارس و…که در زیر یک پرچم با یکدیگر به نام ایران ، زندگی می کنند.
امروز می خواهم پرده از راز یک ایران کوچک بردارم که در چند قدمی جان دادن است و پاسخ این سوال را که نیاسر کاشان کجاست را بیان دارم که چگونه گلوله های برخی مسئولین ،قلب این شهر را بدتر از موشک های اسرائیل ویران می کند .
کهن شهر تاریخی نیاسر میزبان سلسه مراتب ادیان میترائیسم ، زرتشت ، یهود ، مسیح و اسلام و در نهایت قدرت شیعه ، می باشد که برای ایران و دنیا می تواند شهر و دانشگاه ادیان شناسی در جهان باشد و به این علت روحیه ی مردم این شهر متفاوت از دیگر شهر هاست .
مردمی شوخ طبع ، جسور ، متعصب ، متعهد ، متحد و محافظ آثار باستانی و آئین ها و رسوم های این شهر و البته پیگیر و مبارز ، هستند .
سالها برای شناخت تاریخ این شهر مطالعه کردم و به دنبال نشانه ها و علامت ها بودم و البته کنجکاو برای چگونگی بسته شدن مهم ترین مسجد این شهر در حریم آتشکده نیاسر شدم.
تابستان سال گذشته از سر کنجکاوی دل به دریا زدم و از روی نرده های بلند دور چشمه عبور کردم و وارد چشمه مردانه در حیاط مسجد شدم تا با گذر از پل مخوف جریان آب که مسجد و جاده اصلی روی آن بنا شده بود به سرچشمه اسکندریه ( چشمه زنانه ) برسم تا ببینم علت بسته شدن این مکان بر روی مردم چیست .
وای خدای من صدای غرش آب و برخورد آب با دیوارهای پل و تاریکی حاکم بر آب ، بسیار وحشتناک بود .
زمانی که با صدای شدید از تردد تریلر به سقف پل نگاه کردم دیدم وای خدای من، سقف پل در حال ریزش است .
معنی ترس و وحشت را در این کانال آب به خوبی احساس می کردم خیس آب شده بودم خیلی سرد بود دستانم می لرزید اما یک لحظه چشمانم را بستم و گفتم خدایا کمکم کن و سعی کردم مانع لرزش دستم شوم تا بتوانم فیلم بگیرم به هر شکلی فیلم را گرفتم و از آب چشمه خارج شدم و زمان بالارفتن از نرده های حیاط مسجد ، دستم پاره شد و به علت نگه داشتن گوشی ، پرت شدم و با شدت به زمین خوردم فقط نگاه کردم کوشی تو دستم نشکسته باشد و همانطور که یک دستم مجروح و خونین و با دست دیگر محکم موبایل را گرفته بودم روی زمین با لباس های خیس مقابل خورشید دراز کشیدم انگار حس بلند شدن نداشتم و همانطور خیره به آسمان ، نفسی عمیق کشیدم.
در این حین که هنوز داشتم با نور خورشید گرم می شدم یک تریلر معدن سنگ آهن با سرعت از بالای سرم و از روی پل شکسته در حریم آتشکده ساسانی رد شد .
با سرعت بلند شدم و با لباس های خیس و دست خونین به طرف پل رفتم پل درحال خم شدن بود خدایا چطور برای پول این همه بی وجدان می شویم که اطراف پل را می بندیم تا مردم متوجه نشوند این پل در حال تخریب است شاید در نفس های پایانی پل ، جان کودکی گرفته شود .
فیلم را منتشر کردم می دانید چه اتفاقی افتاد به حتم باید سریع جاده بسته و پل قدیمی مرمت می شد اما به جای درست کردن پل ، مراسم شو تبلیغاتی کلنگ زنی ورزشگاه برای نجات معدن دار و از بین بردن خبرنگار در دستور کار قرار گرفت که البته مردم نیاسر بسیار سرسخت هستند و معدن دار را به عنوان «خیر» نپذیرفتند.
خلاصه در روز کلنگ زنی ، کناری ایستاده و در حال فیلم برداری بودم که حامی معدن دار به من حمله کرد دوربین من را شکست و چادرم را پاره کرد و اگر جانباز و جوانان نیاسر جان من را نجات نداده بودند خبرنگار از بین رفته بود.
آیا این افشاگری خبرنگار ، پاداش داشت یا باید محکوم به مرگ می شد ؟
حدود یکسال از این ماجرا می گذرد پرونده شکایت من در دادسرای کاشان ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خواب نیم روزی ، مسئولین کاشان نیز فقط نگران این هستند که چرا این راز برملا شد که معدن سنگ آهن نیاسر جاده ندارد و متاسفانه تریلر معدن از داخل شهر و حریم آتشکده ساسانی سالهای سال در حال تخریب و تردد ، است .
در جنگ 12 روزه باری دیگر قلب مهربان و عاشق مردم ایران را دیدم و خیلی بیشتر کشور و مردم را دوست دارم و اما این روزها هر لحظه بیشتر به یاد آن پل شکسته ی نیاسر و لحظه ی که جان مردم را بگیرد ، هستم و حیران می مانم و اصلا نمی توانم این خلاف و جنایت مسئولین را بپذیرم یعنی واقعا معدن سنگ آهن و منافع یک گروه که روانه ی بانک های خارج کشور می شود بیشتر از جان مردم کشور اهمیت دارد که در این جنگ ۱۲ روزه سربازان عشق و ایمان بودند ؟
اخبار مرتبط با این پل در پایگاه خبری سیمین موجود است
زهرا جلوداریان